خوش آمدگل به این کاشانه ی من
که پُـر شد شادمــانی خـانه ی من
بیــا تـا می توانـی خوشـدلی کُـن
صفــایی ده تو هر دم کلبـه ی من
توفـرصت راغنیـمت دان که هرروز
گـلـی آیــد بـدیـن سـامـانه ی من
بـه لعلی مانَـد آن گـل در نظـرهـا
به وجـــد آرد دلِ دیـوانه ی من
بیــا ای شوخ چشمِ خُمره بر دوش
شَـرابـی ریـز در این پیمــانـه ی من
بشـوی با عطـرِ گـل جـانم مرتَّـب
دمـی همـراه شــو با چـامه ی من
Marjaan منبع
درباره این سایت