تقصیرتو نیست 
اگر این بادها ناشران اندوهند
و این همه دلتنگی 
از دهان نیمه باز بنفشه ها 
و از پشت پلک های بسته ی رزهای صورتی
فوران کرده اند
تقصیر تو نیست
اگر ابر آسمانم شده ای
و دست بلند یادها گرد نبود تو را 
گوشه گوشه ی این خانه پاشیده اند
ایکاش من زبان کلاغ ها را می فهمیدم
شاید روزی آخرین خیابان عبور تو را قار زده اند
و زبان گنجشک ها را
که شاید مسیر عبور تو را دیده اند
آنگاه که از بالای چنارهای کهنه جفت هاشان را صدا کرده اند
تحالا هم تقصیر تو نیست
اگر چلچله ها برمی گردند
یاکریم ها بچه می گذارند
شراب ها کهنه می شوند
قاصدک ها خبرها را دست چین میکنند
شکوفه های بادام ایوان خانه های قدیمی را میپوشانند
و عکس های تو
عکس های سیاه و سفید تو
قلب مرا آتش می زنند
و این هم تقصیر تو نیست
آخر دوباره بهار آمده
بهار

بتول مبشری


اشعار بتول مبشری بتول ,بتول مبشری ,بادها ناشران منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تکست نایس کافه فایل بشارت به راه نجات حقیقی چیلر دستگاه لیزر مطالب جالب و باحال عکس پروفایل مقالات ازدواج به سبک شیدایی