داستان سهم من

رمان سهم من نوشته پرینوش صنیعی

قسمت هفتم

 

فردای انروز خواستگارهای جدید امدیند احمد خانه نیامد محمود هم وقتی فهمید همه زن هستند و حجاب کاملی ندارند

اصلا وارد اطاق مشد خانم جون و اقاجون با نگاهی ارانه براندازشان کردند پروین خانم همه کاره بود و اون وسط

جولون می داد خود پسره نیامده بود مادر و خواهرهایش بودند مادر چادر مشکی سرش بود ولی خواهرها حجاب

نداشتند واقعا تومنی 7 صنار با خواستگارهایی که ان روز امده بودند فرق داشتند.پروین خانم بازار می کرد وقتی من

چای اوردم گفت:

-می بینید چقدر خوشگله حالا ابرواشو که برداره چی می شه؟فقط از سرما خوردگی و تب اون هفته یه ذره لاغر شده.

من با تعجب و اخم نگاهش کردم خواهر بزرگتر گفت:

-لاغری که مده الان همه دارن خودشونو می کشن که لاغر بشن داداشم اینقده از زن های چاق بدش می اد.

برق شادی در چشمان خانم جون درخشید پروین خانم لبخند زد و با غرور به خانم جون نگاه کرد انگار از او تعریف

کرده بودند من طبق دستور خنم جون در اطاق بغلی نشستم.بساط چای را هم اورده بودند بالا که من مجبور نباشم بالا و

پایین بروم و یک وقت ابروریزی به بار بیاورم.تند تند حرف می زدند و با سرعت جلو می رفتند.گفتند:

-پسرشون تا سال اخر حقوق درس خونده وی هنوز مدرکشو نگرفته.

خانم جون گفت:

وا چرا حقوقشو نگرفته؟

اقاجون چشم غره ای رفت و گفت:

-نه خانم ایشئن درس حقوق می خونن.گخانم جون فهمید که عوضی حرف زده و ساکت شد.

-حالا مشغول کار در بنگاه نشر کتابه در واقع این بنگاه نصفش مال باباشه حقوقش هم بد نیس می تونه زندگی زن و بچه

شو بچرخونه خونه هم داره البته مال خودش نیس مال مادربزرگشه پایین مادر بزرگش می شینه بالا رو هم درست

کردیم برای حمید جون می دونین پسرا دوست دارن زود منتقل بشن خوب اینم یه دونه پسره باباش هر چی بخواد

براش انجام می ده.

-اقاجون من من کنان گفت:

خوب حالا کجا تشریف دارن کی می تونیم زیارتشون کنیم؟

-والله موضوع همینه پسرم همه چیزو سپرده دست من و خواهراش گفته شما بپسندین مثل اینکه من پسندیدم الان هم

ماموریته رفته مسافرت.

اقاجون گفت:

خوب ایشالله کی بر می گردن؟

-خواهر کوچیکه پرید وسط.

-ایشالله برای عقد و عروسی.

خانم جون با تعجب گفت:

-واا؟یعنی تا عقد ما نباید داماد رو ببینیم؟این دیگه چه جورشه؟یعنی خود ئامائ نمی خواد یه نظر داماد نمی خواد یه

نظر عروسشو ببینه؟یه نظر که حلاله.

خواهر بزرگتر در حالی که سعی می کرد با ارامش صحبت کند تا خانم جون به خوبی همه ی مسائل را درک کند گفت:

-والله موضوع حلال و حرومی نیست موضوع اینه که الان حمید نیستش ما عکسشو اوردیم دختر خانم ببینن ما هم که

دختر خانمو دیدیم نظر حمید هم عین نظر ماس.

-وا.؟!اخه مگه می شه ؟شاید داماد عیب و علتی داشته باشه.

-ا.خانم زبونتو گاز بگیر پسرم مثل شاخ شمشاده خدا نکنه عیبی داشته باشه مگه نه پروین خانم؟پروین خانم دیدتش.

-بله!بله!من دیدم نه ماشاالله هیچ عیب و علتی نداره خیلی هم خوش تیپه البته به چشم خواهری

خواهرش عکسی از کیفش در اورد به دست پروین خانم داد پروین خانم عکس را بالا گرفت جلوی چشم خانم جون و

گفت:

-ببینید ماشاالله چه اقاس.

-حالا عکسشو نشون دختر خانم بدینواگه پسندیدن انشاالله موضوعو تا هفته ی دیگه تموم کنیم.

اقاجون گفت:

-خواهش می کنم خانم من هنوز علت این عجله رو درست نفهمیدم چرا صبر نکنیم تا خودشون بیان؟

-از شما چه پنهون اقای صادقی ما وقت نداریم راست و حسینی اینه که من و پدرش هفته دیگه عازم مکه هستیم می

خوایم همه کارامونو کرده باشیم فقط نگرانیم حمیده که اصلا فکر خودش نیست اگه اونم زن داشته باشه من با خیال

راحت می رم از قدیم گفتن کسانی که می رن حج نباید کار نیمه تموم داشته باشن باید تکلیف همه چیزو روشن کنن

وقتی ه حرف دختر شما شد من استخاره کردم خوب اومد تا حالا برا هیچ دختری اینقدر خوب در نیومده بود اینه که

فهمیدم تا قبل از رفتنم باید کارو یکسره کنم شاید دیگه برنگشتم.

-نه انشاالله بر می گردین به سلامتی و خوشی هم برمی گردین.

خانم جون بلند شد عکس در دست گفت:

-خوشا به سعادتتون کاش قسمت ما هم بشه بریم هونه ی خدا.

امد اطاق پهلویی عکس را گرفت جلوی من.

-بیا ببین هر چند که وصله ی ما نیستن ولی من می دونم تو از اینجور ادما بیشتر خوشت می اد تنگار شانست گفته.

با دست عکس را پس زدم.

****

همه حرفها با سرعت گفته شد ظاهرا اقاجون کاملا قانع شده بود که حضور دادماد هیچ ضورورتی ندارد خیلی عجیب بود

انها جدا می خواستند در عرض یک هفته عروسی را راه بیندازند تنها نگرانی خانم جون این بود که در این فرصت کوتاه

چگونه همه کارها را به انجام برساند؟که پروین خانم به کمک امد و همه چیز را به گردن گرفت.

-شما اصلا نگران نباشین فردا می ریم .خودم هم دوروزه لباسشو می دوزم خیاطی های دیگه تونم با من.

-ولی اخه جهازش چی میشه ؟البته من برا دخترام از روزی


twin-دانلود رایگان فیلم،سریال،موزیک،انیمیشن و . خانم ,پروین ,اقاجون ,حالا ,هفته ,بودند ,پروین خانم ,داشته باشه ,گرفت جلوی ,دختر خانم ,والله موضوع منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سرگرمی - خنده - عکس پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان تدریس خصوصی ریاضی هفتم گنج یاب خرید روغن گیربکس معرفی کالا فروشگاهی