درد محض است مداوا شدنش ممکن نیست

کاش راحت شود آقا، شدنش ممکن نیست

 

ه خونها به کلیمیش حسادت کردند

با لب پاره که موسی شدنش ممکن نیست

 

با همان ضربه‌ی اول نفسش بند آمد

به زمین خورده ولی پا شدنش ممکن نیست

 

این عبا پیکر آقاست، از آن رد نشوید

باز هم گمشده، پیدا شدنش ممکن نیست

 

دست و پایی که شکسته س ورم هم دارد

بین این سلسله ها، جا شدنش ممکن نیست

 

یک لگد خورده و یاد در و دیوار افتاد

بی خیال غم زهرا شدنش ممکن نیست

 

زیر شلاق تنش سوخت ولی نیزه نخورد

شکر که غارت اعداء شدنش ممکن نیست

 

پیکرش هفت کفن داشت، خیالم جمع است

بی کفن، کشته صحرا شدنش ممکن نیست


رئــوفــــــــ اهـــل بــیــت شــعــر ممکن ,شدنش ,شدنش ممکن ,ممکن نیست ,مداوا شدنش منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

راز زیبایی خرید اینترنتی کمیاب طرح لایه باز شما بهترین سایت مدرسه شاد = دانش آموزان شاداب دستنوشته ها سئو خارجی