دانلودرمان فکر هدیه  نوشته نازنین 87 کاربر انجمن نودهشتیا

برای موبایل ،کامپیوتر،آندرویدتبلت ،آیفون ،آیپد

 

بخشی از رمان :وقتی چمدان صورتی رنگ هدیه رو توی صندوق ماشینم میذاشتم هنوز مردد و هراسون کنار در حیاط ایستاده بود نگاهش کردم اما عمدا نگاهشو از من می ید از حرص و عصبانیت تمام تنم می لرزید دستام یخ زده بود و نمی تونستم سوییچ ماشین رو جا بزنم . بابا که کنارم نشست هدیه هم جرات کرد تا روی صندلی عقب بشینه . خودش خوب می دونست چقدر عصبانی ام ،قبلا بهش گفته بودم ،گفته بودم حق نداره برگرده شیراز اما اون عمدا شیراز رو برای تحصیل انتخاب کرد .

بابا دستور داد : بریم فرودگاه!

 راه افتادم . با حرص ناخن می جویدم و هر از گاهی از توی آینه نگاهم به هدیه می افتاد . موهاش که "نیلیا" می گفت "انگوری " رنگ ِ از یکطرف کج شده بود و چشای میشی رنگشو پوشونده بود و هاله ی قشنگی روی گونه و بینی کوچکش انداخته بود که خیلی خوشگلش می کرد . لبهاش گاهی ت می خورد شاید زیر لب ذکر می گفت اما من فقط عصبانی بودم دلم می خواست برای اخرین بار باهاش خلوت کنم تا حرفای دلمو بهش بزنم حرفایی که همش از سر ناراحتی و خشم بود.

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:166


مهدرمان هدیه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شــ♛ـاه شــطـ♚ــرنــــج فانتا کروم در تبریز شعر فیلم , اهنگ , خبر , سریال جدیدترین یوزر نیم پسورد نود 32، eset nod32 هر چی که بخوای مدرسه شاداب كَهنه اوز worldnews