وقتی حاج عباس ما را به حیاط ننه زلیخا آورد، تعجب کردیم. پدر، کرده خاله به دوش، زیر سایه درخت گردو، خشکش زده بود. حاج عباس گفت: تا دونه ی آخرشو بریز. پدر به ایوان ننه زلیخا نگاه کرد. پیرزن قوز کرده تو ایوان نشسته بود.


مجله رویا؛ مجله فرهنگی و سرگرمی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خانواده برتر [ هَم دَمــَم ] (PUBG)MOBAIL ↔02144594020↔↔09192717636 ↔تجارت بار Salamati دستگاه لیزر ، لیزر حکاکی و دستگاه برش دل اگه دل باشه گفتگوهای درونی.. جدیدترین اخبار تخصصی سینما و تلویزیون far30spider