دانلودرمان بازی عشق نوشته دیبا محمودی

 

خلاصه:

بخشی از رمان :

 

نگاهم را از تختۀ سیاه که- پر از اشکال و نوشته های گوناگون بود – گرفتم و بچه های کلاس را از نظر گذراندم. آنها خیلی آرام و بی سرو صدا سرجایشان نشسته بودند و به تخته سیاه نگاه می کردند. از نگاهشان می خواندم که از این گونه نشستن سر کلاس چندان لذتی نمی برند و به زور قلم را روی دفترها و کتابهایشان حرکت می دهند تا مبادا حرفی از گفته های خانم طالقانی _ دبیر هندسه_ را از دست بدهند. برعکس بچه ها، خانم طالقانی همچنان حرف می زد و اصلاً خستگی در او دیده نمی شد. او در مورد درسی که امروز داده بود مرتب صحبت می کرد و می افزود که این مبحث، اهمیّت زیادی دارد و یکی از سوالات امتحان را تشکیل می دهد. برخلاف بچه ها، برای من چندان مهم نبود که در کتاب چه چیزی را بیشتر باید خواند و چه قسمتی را کمتر. چون هم بی حوصله بودم و هم این درس را اصلاً دوست نداشتم. یادم می آید از همان ابتدا که وارد دبیرستان شده بودم و این رشته را به عنوان رشتۀ تحصیلیم انتخاب کرده بودم از هندسه خوشم نمی آمد.

 

ژانرعاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:563

 


مهدرمان خانم طالقانی ,دانلودرمان بازی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

Tak-Mu3ic دانلود تحقیق راهنمای خرید ترازو - باسکول گروه دوپامین دو سوته خرید کن تحویل بگیر تجهیزات پزشکی و دندانپزشکی صندوقچه closed