رمان عذاب فاصله ها

خانوم جون بیا پایین زبونم لال میفتی طوریت میشه .

نه چیزی نمیشه آقا غلام مواظبم .

آخه خانوم اون شاخه ها خشکه یه وقت میشکنه .

نه نمیشکنه .

آقا غلام بدو بدو به سمت عمارت رفت و با صدای بلند فریاد زد
آقا آقا

ادامه داستان در ادامه مطلب


وبلاگ رسمی خلیل ابراهیمی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلودستان matingame موزیک 68 react چیست دهیاری و شورای اسلامی روستای گپسر فروشگاه تاچانکا اجناس فوق العاده