پسر کوچکی در مزرعه ای دور دست زندگی می کرد هر روز صبح قبل از طلوع خورشید از خواب برمی خواست وتا شب به کارهای سخت روزانه مشغول بودهم زمان با طلوع خورشید از نردها بالا می رفت تا کمی استراحت کند در دور دست ها خانه ای با پنجرهایی طلایی همواره نظرش را جلب می کرد و با خود فکر می کرد چقدر زندگی در آن خانه با آن وسایل شیک و مدرنی که باید داشته باشد لذت بخش و عالی خواهد بود . با خود می گفت : \" اگر آنها قادرند پنجره های خود را از طلا بسازند پس سایر اسباب خانه حتما بسیار عالی خواهد بود . بالاخره یک روز به آنجا می روم و از نزدیک آن را می بینم \".
دست نوشته ها خانه ,عالی خواهد ,طلوع خورشید منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

جشنواره سفارشات گلچین شده عیب یاب کابل برق استان اصفهان09902854311 وبلاگ تفریحی ایرانی تیم حرفه ای سوسازی باران موزیک فایل pdf روش شناسی سیستمهای اطلاعاتی دکتر حمیدیه باتو چت مجله تفریحی عصرناز